در جیب همسرم کاندوم پیدا کردم...(مشاوره تلفنی09226380616)
در جیب همسرم کاندوم پیدا کردم...
پرسش: من و همسرم حدود 40 سال داریم، 8 سال هست ازدواج کردیم و دو تا فرزند 6 و 3ساله داریم. رابطه جنسی ما خیلی کمه، شاید دو ماه یکبار، شاید هم با فاصله بیشتر، که تقریبا از دوران بارداری دوم که بخاطر مشکلات بارداری رابطه نداشتیم شروع شده.
قبلش هم زیاد نبود ولی بیشتر از الان بود. همسرم علتش رو خستگی کار زیاد و شرایط ناشی از بیدار بودن بچه ها میدونه. در موردسوالهای من مبنی بر اینکه چه کارهایی از جانب من دوست داره که کیفیت رابطه مون رو بهتر کنیم هم اظهار میکنه به اندازه کافی خوب هست. واقعیت اینه که خود من هم تمایل چندانی ندارم چون لذت خاصی نمی برم ولی فکرم به شدت مشغوله که علت واقعی چیه. هرچند دوست دارم رابطه لذتبخشی رو ایجاد کنیم ولی نبودنش هم برام آزاردهنده نیست. اصطلاح سردمزاجی حداقل در مورد من صدق میکنه ولی در مورد همسرم دقیقا نمیتونم بگم چه مشکل خاصی داره.
و اما چند مورد هست که من دائم اینها رو به یاد میارم و میخوام همه رو به هم ربط بدم. اول اینکه دو بار به صورت کاملا اتفاقی تو جیب کت همسرم و توی کیفش کاندوم پیدا کردم (اوایل بعد از زایمان که تقریبا هیچ رابطه ای نداشتیم هنوز) که توضیح داد چون از محل نگهداریشون افتاده بودن روی زمین اولین جایی که برای حفظشون پیدا کرده گذاشته، ولی من اصلا نمیتونم این توضیح رو باور کنم.
دوم از زمان عقد تو خونه ای که مجردی زندگی کرد اسپری لیدوکایین و بعدها هم مرتب در ماشین یا کیفش کرم زایلا پی میدیدم. واقعیت نمیدونستم برای چیه و توضیح میداد برای زانو درد هست (مدتها زانو درد داشت) ولی باز هم برام قابل قبول نیست و فکر میکنم برای اثر تاخیریش هست. سوم یک بار باز هم کاملا اتفاقی دخترم توی تبلت عکسی پیدا کرد از آلت مردانه در وضعیت نعوظ. همسرم گفت که بخاطر وجود یک ضایعه (مشکوک به لیکن پلان هست همسرم) عکس گرفته تا برای یکی از دوستانش بفرسته برای تشخیص.
نکته اخر هم اینکه در اوایل ازدواجمون همسرم فیلمهای پورن نگاه میکرد که سر این قضیه مدتی درگیری البته نه جدی داشتیم، الان نمیدونم نگاه میکنه یا نه ضمن اینکه حساسیتم رو نسبت به این مساله از دست داده ام.
این موارد الان به صورت یک وسواس فکری برای من در اومده، از طرفی نمیتونم و نمیخوام باور کنم ممکنه نشونه ای از خیانت باشن، از طرفی امکان تجسس و کارآگاه بازی هم ندارم. از طرف دیگه نمیتونم حرفهای همسرم رو باور کنم...
ممنون میشم راهنمایی کنید.
1- اولین کاری که باید بکنید این است: با همسرتان صحبت کنید و همه چیزهایی را که به من گفتید به او هم بگویید. در این گفتگو اما یک نکته مهم هست. خودتان رو در جایگاه رفیق همسرتان ببینید و صحبت کنید، نه در جایگاه همسر. ازش مطالبه نکنید. بهش اتهام نزنید. انگار نه انگار که شما یک طرف ماجرا هستید. انگار که اصلا کس دیگری همسر شوهر شماست و شما یک نفر سوم هستید و از این ماجرا باخبر شده اید. مثل یک رفیق دلسوز مهربان و خیرخواه صحبت کنید.
2- تا وقتی همسر شما با خودش روراست نباشد و صادقانه همه حرف هایش را نگوید، هیچ کاری نمی شود کرد. ممکن است همسر شما گرایش های همجنسگرایانه داشته باشد، یا نداشته باشد. ممکن است پای زن یا زن های دیگری در میان باشد یا نباشد. ممکن است از زندگی مشترک با شما خسته شده باشد، یا نشده باشد. این طور که شما گفته اید، شواهدی هست، اما قطعی نیست. و آیا شما می توانید با پلیس بازی به نتیجه برسید؟ من می گویم نه. جستجو و کنکاش فقط حال شما را بدتر می کند. پلیس همسرتان نباشید. رفیق او باشید و البته رفیق خودتان. اما نه، طلبکار از او و بدهکار به خودتان.
3- اگر یک روز همسرتان صادقانه اعتراف کند که دیگر زندگی مشترک با شما را دوست ندارد و می خواهد جدا شود، چه می کنید؟ تا وقتی این برایتان یک کابوس باشد و رو به رو شدن با آن در حکم مرگ، نمی توانید به آرامش برسید. در گفتگو با همسرتان، به او این حس را بدهید که می تواند همه واقعیت ها را به شما بگوید و شما هیچ قضاوتی نمی کنید و هیچ محاکمه ای هم درکار نیست. از او بخواهید تنها مسئولیت پذیر باشد. همین.
4- بعد از این گفتگو، چه به این نتیجه برسید که مشکلاتی هست که هر دو نفر اراده ای برای حل و فصل آنها دارید، چه نتیجه این باشد که بهتر است جدا شوید، در هر دوحالت، مشاوره کمک تان می کند. مراجعه کنید.
5- اگر با وجود همه تلاش های شما، همسرتان همچنان مکانیسم دفاعی انکار را به کار ببرد و شما نتوانید این دفاع را بشکنید، بقیه داستان به انتخاب شما بستگی دارد. می توانید با همین شرایط زندگی کنید و همین وضعیت را بپذیرید؛ یا جدا شوید.
مشاور و روانشناس مصطفی آفریدون
مرکز روانشناختی و مشاوره انتخاب
تلفن هماهنگی جهت تعیین وقت قبلی:
0616-638-0922 فرزاد سلحشور