زنان چرا و چگونه مورد مزاحمتهای خیابانی قرار می گیرند؟(مشاوره تلفنی09226380616)
زنان چرا و چگونه مورد مزاحمتهای خیابانی قرار می گیرند؟
آسیبها - مزاحمتهای خیابانی و به ویژه مزاحمتهایی که به اشکال گوناگون برای زنان ایجاد میشود موضوع جدیدی نیست؛ اما در سالهای اخیر با تحصیل بیشتر دختران در دانشگاهها و مراکز آموزشی، افزایش آمار اشتغال آنها نسبت به گذشته و به طور کلی حضور گستردهتر آنها در سطح جامعه، این مزاحمتها بیشتر به چشم میخورد.
در رابطه با این که در بروز این ناهنجاری اجتماعی، چه عوامل فردی، اجتماعی یا قانونی دخیل هستند، میزگردی با حضور دکتر رضا غنیلو، عضو هیات علمی دانشگاه پلیس و کارشناس رسمی دادگستری؛ سعید معیدفر، جامعه شناس و عضو هیات علمی و مرضیه قاسمپور، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری برگزار کردیم که میخوانید.
تعریفی از مزاحمتهای خیابانی وجود دارد؟
در یک تعریف ساده و قابل فهم، تجاوز رفتاری به حقوق خصوصی افراد در منظر و ملاءعام مزاحمت خیابانی نامیده میشود. ماده 619 قانون مجازات اسلامی هم میگوید: هر کس در اماکن عمومی یا معابر، متعرض یا مزاحم بانوان وکودکان شده یا با الفاظ رکیک و حرکات مخالف عرف و شئون اجتماعی به حیثیت آنان توهین نماید، به حبس از دو تا 6 ماه و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
ویژگیهای مشترکی در مزاحمان خیابانی به چشم میخورد؟
طبق تحقیقاتی که ما بر اساس پروندهها انجام دادهایم، اگر موارد استثنا را کنار بگذاریم، این نتیجه به دست آمده که بیشتر برای کسانی در این زمینه پرونده ایجاد شده که فاقد اصالت خانوادگی بودهاند. این افراد فقر فرهنگی داشته و در اصطلاح تازه به دوران رسیده بودهاند و یک مرحله ارتقای مادی در زندگی اجتماعیشان اتفاق افتاده به عنوان مثال تازه ماشین خریدهاند یا از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر یا به محلهها و مناطق بهتری از شهر نقل مکان کردهاند. ویژگی مشترک دیگر این است که الگوگیری غلط داشتهاند یعنی مزاحمت را تفریح تلقی میکردند و در تربیت خانوادگیشان طوری بوده که جنس مونث را به صورت شکار میدیدهاند و فکر میکردهاند خیابان شکارگاه است و زنان شکار. مورد دیگر این است که بیشتر این افراد مجرد بودهاند یا در دوران تجرد تجربه رابطه نامشروع داشتهاند، همچنین بیشتر این افراد فاقد تحصیلات دانشگاهی بودهاند. البته این تحقیق مربوط به سالها پیش است و شاید این مورد را نتوان با شرایط کنونی تعمیم داد چون آن زمان ورود به دانشگاهها سخت بوده ولی الان افراد با ثبت نام وارد دانشگاهها میشوند و تعداد دانشجوها زیاد شده است. نکته مشترک دیگر این بوده است که بیشتر این افراد شغل آزاد داشته یا اگر کارمند بودند در شرکتهای خصوصی مشغول کار بودند. این که این مورد در کارمندان شرکتهای دولتی کمتر به چشم خورده شاید به دلیل گزینش سختی است که آن سازمانها انجام میدهند یا نظارتی است که کارمندان این شرکتها روی خود احساس میکنند.
ویژگی دیگری که در بیشتر مزاحمان خیابانی وجود داشته این بوده که در الگوهای تربیتی که این افراد داشتهاند، به کارکرد جنسیتی زنان اهمیت و اولویت داده میشده و سلطه مردان بر زنان را حق خودشان میدانستهاند، یعنی ممکن است این افراد به شهرهای بزرگ رفته باشند و چهره مدرنی برای خودشان درست کرده باشند ولی عقاید و تفکر غلط موروثی را یدک میکشیدهاند. از سوی دیگر نشان داده شده که بعضی از این افراد متاهل یا در دوران مزاحمت رابطه خوبی با همسرشان نداشتهاند و بسیاری از آنها به دلیل انتقام از همسرشان به منظور رفع خلاء عاطفی یا دفع تحقیر روحی دست به این کار زدهاند.
در این تحقیق مقایسهای بین وقوع این ناهنجاری اجتماعی در شهرهای کوچک و بزرگ و محلهها و منطقههای مختلف انجام شده است؟
در شهرهای کوچک و روستاها مزاحمت خیابانی نداریم و این قضیه کمتر اتفاق میافتد، این به آن معنا نیست که کسانی که در شهرهای کوچک زندگی میکنند بهتر از افرادی هستند که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند بلکه به دلیل مسالهای است به نام گمگشتگی در جوامع بزرگ. بر اساس این نظریه، در شهرهای کوچک به دلیل مباحث قومیتی و طایفهای، مزاحمت برای افراد دیگر کمتر اتفاق میافتد و شناخت افراد از یکدیگر به عنوان یک عامل بازدارنده عمل می نماید. در کلانشهرها افراد میتوانند هر کاری کنند و عملشان در جامعه گم شود ولی در شهرهای کوچک افراد از یکدیگر شناخت دارند که در صورت بروز چنین اعمالی ممکن است به درگیریهای طایفهای و حتی قتلهای قومی منجر شود بنابراین افراد دست به این کار نمیزنند. از همین رو، در شهرهای کوچک ممکن است با روابط نامشروع پنهان مواجه باشیم اما با مزاحمت خیابانی مواجه نیستیم.
چه عواملی باعث میشود افراد اعمالی را انجام دهند که مزاحمت خیابانی نامیده میشوند؟ مزاحمان به این کار به عنوان تفریح نگاه میکنند؟
در هر جامعهای آدمها سطوحی از نیازها را دارند؛ از نیازهای معیشتی گرفته تا نیازهای معنوی. اصل بر این است که این نیازها را بتوانند از طریق جامعه برطرف کنند و تفاوتی هم که بین انسانها و سایر موجودات وجود دارد این است که آنها برای مرتفع کردن نیازهایشان واسطهای به نام جامعه را ندارند؛ اما انسان موجودی اجتماعی است و چون نیازهایش از طریق جامعه برآورده میشود باید به نحوی هر جامعه برای رفع آن نیازها مکانیزمهایی را داشته باشد. درباره مساله مزاحمتهای خیابانی هم باید بررسی شود که چه نوع نیازی از فرد را برطرف میکند؟ قطعا به نیازی مرتبط میشود که ما برای تامین آن نیاز کاری نکردهایم و حالا خودش را به این شکل نشان میدهد. نمیتوان فکر کرد مسائل بیضابطه اتفاق میافتند یا فکر کنیم انسانها به دلیل فطرت بدشان کاری را انجام میدهند، ممکن است اینطور باشد ولی در تعداد کمی از افراد. وقتی قضیهای زیاد اتفاق میافتد این دیگر از حد فردی خارج میشود و کثرت کارهایی مثل سرقت، قتل، اعتیاد، فحشا، مزاحمت خیابانی و موارد اینچنینی به شرایط نامساعد و ناسالم اجتماعی مربوط میشود.
ایجاد مزاحمت برای دیگران چه نیازهایی را در فرد برطرف میکند؟
معیدفر: با توجه به این که این مزاحمتها بیشتر درباره زنان اتفاق میافتد، ریشه این قضیه بیشتر در ارتباط با مسائل جنسی است. مسائل جنسی چند سطح دارد که سطح اولیه آن میتواند با سخن برطرف شود و اینگونه اشخاص میخواهند با ارتباط کلامی، حتی از طریق ناخوشایند و نادرست، به این نیاز خودشان پاسخ دهند. موارد بعدی میتوانند از سطح کلامی بالاتر باشند و شامل تماسهای فیزیکی در اتوبوس و مترو باشند یا به عنوان ماشینهایی که میبینیم دائما برای زنان و دختران بوق میزنند تا در سطوح بالاتری نیاز جنسیشان را برطرف کنند. با شرایطی که وجود دارد میبینیم که به دلایل مختلف اقتصادی و اجتماعی، از ازدواج و تشکیل خانواده گریز وجود دارد و افراد برای نیاز دادن به پاسخ جنسیشان به این روشها رو میآورند.
غنیلو: ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در دو زمینه دچار خلاء بودیم. یکی از این خلاءها این است که ما استراتژی اوقات فراغت برای جوانان نداریم یعنی حتی در تعریف اوقات فراغت نظر واحدی وجود ندارد چه برسد به انجام کار منسجم و هدفمند. دومین خلاء این است که با تغییر بافت جمعیتی، تغییر شرایط اجتماعی و انفجار انتظارات، ما استراتژی چگونگی رفع مسائل جنسی را نداریم. در دنیا دو راهبرد در رابطه با مسائل جنسی وجود دارد؛ یکی کنترل و برنامهریزی و سیاستگذاری است، راهبرد دوم رها کردن است که معتقدند باید مانند خوردن و نوشیدن در این مسائل هم آزادی کامل و مطلق وجود داشته باشد، اما اگر در این دو مورد سردرگمی وجود داشته باشد، گزینه سوم اتفاق میافتد و آن هم انحراف است. کشور ما معتقد به استراتژی کنترل است نه رهاشدگی، وقتی به کنترل فکر کردیم باید برنامه قابل پیاده شدن زمینی و نه غیرواقعی داشته باشیم. اینجا اگر ضعف داشتیم مورد سوم خودش را به ما تحمیل خواهد کرد.
ولی تعدادی از افرادی که اینگونه مزاحمتها را ایجاد میکنند متاهل هستند و امکان برطرف شدن این نیازها برایشان فراهم است.
غنیلو: بله بسیاری از این افراد، نیاز جنسی هم ندارند بلکه دچار بدآموزی و عقدههای روانی هستند و این رفتارها را به عنوان یک الگوی زندگی انتخاب کردهاند. درصد قابل توجهی از این افراد متاهل هستند. این یک رفتار است و در درجه اول باید درک فرد را تغییر بدهیم.
معیدفر: باید بررسی کرد آیا تعریفی که از مسائل زناشویی و ازدواج و خانواده در جامعه امروز وجود دارد تعریفی است که با شرایط تغییریافته جامعه سازگاری و تناسب داشته باشد؟ باید دید در خانوادههای امروزی چه میگذرد و آنها را هم آسیبشناسی کرد. من نمیخواهم کار این افراد و نیازهای افراطگرایانه را تایید کنم و قطعا با آن مخالفم، اما نمیتوان صرفا با گفتن این که این کار بد است جلوی وقوع اینگونه اتفاقات را بگیریم. ما در اخلاقیات دینیمان دائم از بد بودن مالاندوزی و دروغ و خیانت و ... حرف میزنیم، اما اینها بحثهای اخلاقی است و باید دید در کنار آن، چه اقدامات عملی انجام میشود که باعث شود افراد این کارها را انجام ندهند. ما به جای این که بیاییم و واقعیت روی زمین جامعه را نگاه کنیم دائم به سمت آرمانهای دستنیافتنی توجه میکنیم و از چیزهایی حرف میزنیم که نتوانستهایم آنها را زمینی کنیم که افراد آنها را بپذیرند و بتوانند اجرا کنند.
به نظر شما بیگانگی دو جنس چقدر در این قضیه دخیل است؟ این که دختران و پسران فضاهای عمومی مشترک ندارند و میبینیم از همان محیطهایی که برای آشنایی و تعامل وجود داشته هم کاسته میشود به عنوان مثال فضاهای دانشگاهی که تفکیک جنسیتی شده است.
معیدفر: همینطور است. الزاما رابطه یک دختر و پسر در رابطه با مسائل جنسی نیست و گاهی صرفا کنجکاوی وجود دارد و افراد میخواهند جنس متفاوت خودشان را بشناسند و از یکدیگر اطلاعات داشته باشند. برای پاسخ دادن به سوالاتشان باید فرصتهایی وجود داشته باشد و زمینههایی فراهم شود که یکدیگر را بشناسند. در گذشته افراد در خانوادههایی زندگی میکردند که شامل چند خانوار میشد و بچههای کوچک دختر و پسر از کودکی در کنار هم بازی کرده و بزرگ میشدند و این حجم انبوه از ناشناختگی و علامت سوال و تعجب که امروز دو جنس از یکدیگر دارند وجود نداشت. اما امروزه در خانوادهها ارتباطها بسیار کمرنگ است و حتی از کودکستان و مدرسه آنها را از هم جدا میکنیم. در دبیرستان به خاطر احساسات و خطرهایی که وجود دارد منطقی به نظر میرسد که دختران و پسران را از هم جدا کنیم اما در دانشگاه که آنها از عقل و منطق بیشتری برخوردارند و میتواند فرصتی باشد برای شناخت نسبت به یکدیگر، میبینیم که اینجا هم عرصه بر آنها تنگ میشود و مجالی برای آشنایی و درک متقابل از یکدیگر به آنها نمیدهیم. نتیجه آن هم میشود همین که مکانهای دیگری جایگزین این محیطهای سالم و علمی میشود و سایتها و فضاهای اینترنتی و کوچه و خیابان و شبنشینیهای خانهها به محلی برای ایجاد ارتباط تبدیل میشود که بسیار خطرناکتر است و به جای این که افراد را از طریق درک و شعور و ذهنیات آنها بشناسیم از طریق فیزیک آنها میشناسیم.
در عین حال مسالهای که وجود دارد این است که این فضای مشترک برای برقراری تعامل و ایجاد ارتباط برای هر دو جنس وجود ندارد اما میبینیم در بیشتر موارد، این مردان هستند که دست به این تعرضها و مزاحمتها میزنند. میتوان انجام اینگونه اقدامات را ناشی از فرهنگ مردسالارانهای دانست که در جامعه ما وجود دارد و باعث میشود مردان تصور کنند قدرت، اختیار و حق انجام این رفتار را دارند؟
معیدفر: بله من این را قبول دارم که در جامعهای که به زنان صرفا از بعد فیزیکی نگاه میشود ممکن است این اتفاقات بیشتر رخ دهد؛ اما به طور ناگهانی و یکشبه نمیتوان فرهنگ را تغییر داد. چرا الان در جامعه ما همچنان این نگاه به زن وجود دارد؟ به این دلیل که در فرآیند زیست اجتماعی افراد یاد میگیرند که چطور باید با یکدیگر برخورد کنند. وقتی اساسا تفکری که در کشور ما وجود دارد این است که زن جنس دوم است، وقتی تاکید میشود که مسوولیت زن بیشتر در خانه است، وقتی میزان اشتغال زنان بسیار کم است، وقتی نوع نگاه مدیران ما به زن به این شکل است و مصادیقی از آن را میتوان در لایحه گذرنامه که اکنون مطرح است یا محدودیتهای دانشگاهی دید، همه اینها باعث میشود همچنان آنها را در نقشهای خانگی و تولیدمثل و جنسیت خلاصه کنند و قیمومیت مرد بر زن را در جامعه گسترش دهند و هنگامی که زنان به عرصههای عمومی وارد میشوند این نوع نگاه نسبت به آنها وجود داشته باشد. باید اجازه داد جامعه مدرن متناسب با تغییراتش کارکردها و نقشهای زنان را هم تغییر دهد تا نگاهها و درنتیجه فرهنگ هم تغییر کند. وقتی اینطور باشد که زنان بتوانند مسئولیتهای مهمی در جامعه به عهده بگیرند این نوع نگاه به آنها هم عوض میشود و این یک روند تدریجی است که باید صورت بگیرد.
خانم قاسمپور، شما این مساله را چطور ارزیابی میکنید؟
قاسمپور: پیشفرضهای جامعه نسبت به هویت و شخصیت انسانی زن در تشدید یا کاهش معضلاتی نظیر مزاحمتهای خیابانی علیه زنان خیلی مهم است. اگر نگاه غالب این باشد که فعالیتهای زن صرفاً محصور و محدود به فعالیتهای روزمره در عرصه خصوصی و خانگی است، طبعاً حضورش را در جامعه به سختی تاب میآورند. در بررسی عوامل تأثیرگذار بر بزهکاریها و آسیبهای اجتماعی میتوان به متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اشاره کرد. معتقدم مقوله فرهنگ نقش شاخصی در سلامت و بیماری جامعه بر عهده دارد. مسئله محوری فرهنگ است. جامعه و خانوادههای ما بعضاً با چالشهایی روبهرو هستند که یکی از مهمترینشان بیقیدی به رعایت ملاحظات اخلاقی و انسانی در مناسبات خانوادگی و عمومی است؛ در حالی که ادب، حیا، انسانیت و حفظ کرامت ذاتی انسانها از سرمایهها و هنجارهای معنوی و ملی ما هستند که باید مصون از تعرض افراد بیمار و هنجارشکن باشند. حراست و نظارت بر این سرمایهها تکلیف همه مردم بویژه نهادهای فرهنگساز جامعه است و متاسفانه مدار مشارکت نهادهای مدنی مسدود و حضور سایر نهادهای ذیربط در این عرصه بسیار کمرنگ و ناچیز است. افزایش نرخ تکرار جرایم ناظر بر عفت عمومی و خصوصی جامعه مثل تجاوزات جنسی به زنان و شیوع مزاحمتهای خیابانی در کنار سایر آسیبها تبعات و پیامدهای سوئی را متوجه تمامی ارکان جامعه کرده است. خصوصاً که نیمه پنهان این دسته رفتارهای نابهنجار بر نیمه آشکار آن غلبه دارد. چالش معنویت و اخلاقیات از چالشهای عمده جامعه ماست.
آیا این مزاحمتها در قانون احصاء شده؟ اساساً ابزار پیشگیری از مزاحمت خیابانی وجود دارد؟
قاسمپور: به لحاظ قانونی سه چهار واژه توهین، افترا و مزاحمت در مواد 608 و 619 قانون مجازات اسلامی پیش بینی شده که هر کدام متضمن بار معنایی فرهنگی و حقوقی تقریباً متفاوتی هستند. تعرض یعنی دستدرازی فیزیکی در معابر عمومی مثل سینما، پارک و میادین، توهین هم استفاده از کلمات و واژههای دور از ادب و شأن مخاطب است که احراز همگی آنها بر عهده دادگاه است مخصوصاً در مواردی که شاهدی برای اثبات ادعا وجود ندارد. ماده 608 همین قانون، فارغ از جنسیت تمام آحاد جامعه را در بر می گیرد و ضمانت اجرای آن شلاق و جزای نقدی است. ماده 619 ناظر بر جنسیت قانونگذار کیفری را واداشت در صورت جمع توهین و مزاحمت با نیت حمایت از بزهدیده مجازات مرتکب را به حبس تا شش ماه و تا 74 ضربه شلاق تشدید کند. هرچندکه تمسک به قوانین کیفری و تورم آن قوانین به منظور محو یا مهار مزاحمتهای خیابانی چندان فایدهای نخواهد داشت.
به نظر شما این مجازاتها کافی است؟
قاسمپور: شاید هنگام وضع این مواد قانونی پیشبینی جزای نقدی و شلاق مفید بوده اما امروزه افزایش آمار مزاحمتها و خشنترشدن این رفتارها نشان از ضعف کارکرد قوانین دارد. اساساً امروزه صرف توسل به قانون برای برقراری نظم و امنیت دیگر کارساز نیست چون قانون از این که مردم را وادار کند چگونه با هم حشر و نشر انسانی داشته باشند و چطور رفتار کنند و ازاین که مردم را مطیع ارزشهای اخلاقی و اجتماعی کند ناتوان است پس لازم است تدابیر و رویکردهای دیگری به میان آید. هرچند افراد بیمار و ناسازگار که به راحتی از ارزشها و حریم دیگران عدول میکنند باید طبق قانون مجازات شوند ولی نمیتوان با اطمینان گفت اگر مجازاتها تشدید شود مثلاً در جرم مزاحمت خیابانی حبس طویلالمدت و جزای نقدی سنگین در نظر گرفته شود به تبع آن مشکل جامعه هم حل میشود ضمن آن که مبلغ جزای نقدی به هر میزان باشد به صندوق دولت واریز میشود و ربطی به ترمیم خسارت بزهدیده ندارد. برای مطالبه خسارات معنوی هم قربانی باید پروسه سختی را طبق قانون مسئولیت مدنی طی کند.
پس چه باید کرد؟
قاسمپور: باید به سمت آموزش عمومی مردم و اتخاذ تدابیر تکمیلی مثل ضمانت اجراهای اداری و انضباطی که اتفاقاً در قانون مجازات اسلامی تحت عنوان مجازاتهای بازدارنده پیشبینی شده و عملاً بیش از سزادهی و کیفر منجر به مهار و کنترل مزاحمتهای خیابانی میشود حرکت کرد. راهکار دیگر قطعیت و حتمیت در اجرای قوانین جاری است که به قول حقوقدانان یک راهکار مهم است. مثلاً همین قوانین اگر به دقت تا انتها پیگیری و اجرا شود مطمئناً درصدی از بازدارندگی و تنبیهی آن مجازاتها را در مرتکب و افرادی که در مظّان ارتکاب هستند ایجاد میکند. شاکی باید از زمان تشکیل پرونده کیفری با موضوع مزاحمت خیابانی یا توهین در دادسرای محل وقوع جرم رأساً یا با صرف هزینه و کمک وکیل مسیر طولانی را طی کند و در انتها پس از احراز و اثبات جرم متاسفانه در بسیاری از موارد به خاطر دخالت و میانجیگری اطرافیان و بستگان حتی دادگاه آن حداقل مجازات هم به علت قابل گذشت بودن در حق مجرم اجرا نمیشود. در صورتی که اخذ رضایت و گذشت شاکی یک امر فنی است و باید توسط کارشناس گرفته شود زیرا پس از گذشت قطعی دیگر نمیتواند شکایت را تعقیب کند.
به دفعات مشاهده کردیم چنانچه شاکی زن باشد ممکن است با انواعی از توهینها و اتهامات جدید مبنی بر این که خودت مقصری زیرا پوشش و پویش لازم و هنجارها را رعایت نکردهای مواجه شود. در این جا قربانی و بزهدیده جایش با بزهکار عوض میشود. بدیهی است ذینفع از پیگیری قانونی صرف نظر کند که این کار منجر به تجری و گستاخی مجرم میشود زیرا بدون کمترین ترس و واهمه و پرداخت هزینه، رفتارهای غیرمتعارفش را تکرار میکند. وقتی وقوع جرم و انجام رفتارهای نابهنجار در جامعه هزینهای در پی نداشته باشد آن وقت نهادهای متولی در برقراری نظم و امنیت و آسایش عمومی برای کنترل و محو ناهنجاریها باید هزینههای هنگفتی بپردازند. مضافاً این که مداخله قهری در مواجهه با معضلات فرهنگی چالشهای جدیدی برای جامعه ایجاد خواهد کرد. آموزش هم بخش مهمی است. میخواهم در اینجا به نقش رسانههای دیداری و مکتوب در این ارتباط اشاره کنم. رسانهها از ابزارهای ساختاری ارتباطی در جامعه هستند و میتوانند عناصر مالی و معنوی را به هم پیوند بزنند. رسانهها میتوانند با آموزش عنوانهای مجرمانه و قابل پیگرد بودن رفتارهای مزاحمین به شهروندان آموزش دهند. اطلاعرسانی کارشناسی نه تبلیغاتی توسط رسانهها و سایر نهادهای فرهنگی میتواند بیتفاوتیها و ناآگاهیها را میان مردم کاهش دهد و از آن طرف مسئولیتپذیری عامه مردم را در مقابله با ناهنجاریها بالا ببرد. بهکارگیری ابزار فرهنگی به جای چاقوی جراحی قانونگذار در برخورد با اشخاص مبتلا به آسیبهای رفتاری ضمن استفاده از کارشناسان و صاحبنظران در مدارس و اماکن عمومی از جمله تدابیر ارزانی هستند که هنجارهای بیرونی را تقویت و از حریم جامعه صیانت میکنند.
غنیلو: در کشورهای خارجی به جای تاکید روی بحث مجازات، بر آموزش همگانی خیلی تاکید میشود که کار درستی است. به عنوان مثال این که بر اساس اتفاقات مستند و حوادث واقعی، فیلمی ساخته و برای این افراد پخش میکنند. آنها با دیدن اینگونه فیلمها به این نتیجه میرسند که کاری که فکر میکردند صرفا یک تفریح است، چه عواقب و واکنشهای وحشتناکی در پی خواهد داشت. به جای این که شخص را جریمه کنند یا به زندان بفرستند، او را به کلاسهای آموزشی مفید میفرستند که به نظر میرسد تاثیر بیشتری داشته باشد.
این جرایم تا چه از سوی شاکیها تعقیب میشود و به نتیجه میرسد؟
غنیلو: ما در ایران بیشتر از این که مشکل نوع قوانین را داشته باشیم، مشکل نحوه اجرا و اثبات را داریم. اثبات حق مخصوصا در جامعه ایران که زیرساختهای اطلاعاتی شکل نگرفته بسیار سخت است. به عنوان مثال ماده 619 که ناظر بر جنسیت است و روی مزاحمت برای زنان تاکید دارد، در متن خودش به صورت غیرمستقیم اعلام میکند که شاکیمحور است، یعنی حتما باید کسی شکایت کند، مگر این که جرم در منظر عموم شکل گرفته باشد،و همان لحظه پلیس دیده باشد و گزارش پلیس وجود داشته باشد. تازه اگر شخص مورد مزاحمت واقع شده دوباره روی گزارش پلیس شکایت نکند و شاکی وجود نداشته باشد، شاید مامور متهم به سوءاستفاده شغلی هم بشود چون کسی که مدعی است وجود ندارد. شاکیمحوری قانون باعث طولانی شدن پروسه رسیدگی میشود چون همانطور که اشاره شد، افراد به دلیل مسائلی مانند نداشتن شاهد و یا آبروریزی، وقت نداشتن، بوروکراسی اداری و این که پیگیری و اثبات قضیه زمانبر و هزینهبر است، در بسیاری از موارد انصراف میدهند.
پروسه شکایت چگونه است؟
غنیلو: اول باید شکایت انجام شود، آن هم به این صورت که اگر مزاحمتی برای خانمی صورت گرفته باشد و او به کلانتری مراجعه کند، به او میگویند باید بروی از مرجع قانونی یعنی مجتمع قضایی منطقه مرجوعه بیاوری چون فقط فعلا شاکی خود آن خانم است و اینطور نیست که هرکس بتواند ادعا کند کسی مزاحم شده و کلانتری وارد عمل شود بلکه آن تشخیص و اقدام اولیه را قانون به عهده قاضی گذاشته است مگر این که پلیس خودش در حال گشت بوده و دیده باشد. مرحله بعد شناسایی توسط پلیس است، مرحله بعدی احضار است و بعد از آن مسلما متهم انکار میکند و تازه اینجا پروسه اثبات شروع میشود. اصلیترین رکن اثبات در قانون ایران شاهد است یعنی باید رفت سراغ شهود که آن هم مشکلات خودش را دارد چرا که ممکن است مزاحم به سراغ شاهد رفته و او را تهدید یا تطمیع کند یا اگر اینطور هم نشود، شاهد وقتی میبیند باید چندین بار به مراجع مختلف مراجعه کند خسته شده و ادامه نمیدهد. در نهایت طولانی شدن فرایند رسیدگی سبب میشود این جرایم چندان که باید و شاید پیگیری نشوند.
قاسمپور: وقتی میخواهیم جرمی را ثابت کنیم باید همزمان با عنصر مادی توهین و بکارگیری الفاظ و واژههای مستهجن عنصر معنوی یا سوءنیت نیز احراز شود. عنصر معنوی یک امر درونی است و در این جا مرز باریکی میان انتقاد و توهین وجود دارد که کفه را به سود انتقاد بالا میبرد. عملاً دیده شده مزاحمان ادعا میکنند قصد توهین نداشتیم بلکه نیتمان تذکر و انتقاد بوده و با استفاده از این ترفند رکن اصلی جرم را از بین میبرند. البته شرایط دیگری مثل بالغ و عاقل و آگاه بودن مزاحم نیز باید وجود داشته باشد تا بتوان مرتکب توهین و مزاحمت را مجازات کرد.
نیروی انتظامی اقداماتی برای کنترل مزاحمتهای خیابانی در نظر گرفته است؟
غنیلو: علاوه بر رسیدگی به شکایاتی که مردم انجام میدهند، به دلیل این که قانون خلاء داشته، ما خودمان هم بازدارندگیهایی به وجود آوردهایم و ایجاد گشتهای امنیت اخلاقی کاری است که پلیس برای برخورد با مزاحمین نوامیس انجام داده است. رانندگانی که برای مردم مزاحمت ایجاد کنند، ماشینشان با هماهنگی قضایی توقیف شده، برای آنها کلاس گذاشته میشود و آموزش میبینند و کسانی که بار چندمشان است این کار را انجام میدهند، پلیس به دادستان معرفی میکند. کار دیگری که پلیس انجام میدهد استفاده از دوربینهاست. در ابتدا دوربینها صرفا با اهداف ترافیکی نصب شدند اما بعد دیدیم کاراییهای دیگری هم دارد و حالا با هوشمندسازی دوربینها، مامورانی هستند که به صورت آنلاین روی شهر نظارت دارند و اگر به موردی برخورد کنند که ماشینی فقط با این هدف تردد میکند، پرینت گرفته و به پلیس امنیت اخلاقی اعلام میکنند و به آدرس صاحب آن ماشین برگهای فرستاده میشود. مورد دیگر، استمدادها و فوریتهای پلیسی شماره تلفن 110 است؛ البته زمان حداقلی رسیدن پلیس هفت دقیقه است که باید کمتر شود چون ممکن است آن فرد مزاحم از محل فراری شود اما به هر حال تاثیر بازدارندگی خودش را دارد. اینها عواملی است که سعی شده از آنها در زمینه کاهش مزاحمتهای خیابانی بهره گرفته شود. البته در زمینههای فرهنگی و ارزشمداری خیلی نمیشود با ابزار قانون و پلیس جلو رفت چون بحثهایی مطرح میشود مانند این که میگویند جامعه پلیسی شده است و آزادی عمل وجود ندارد و بحثهای به اصطلاح حقوق بشری.
نحوه برخورد پلیس با این افراد به چه شکل است؟
غنیلو: پلیس به هیچ وجه با کسانی که عرف عمومی رفتاری جامعه را رعایت میکنند کاری ندارد. حرفهایی هم که زمانی زده میشد راجع به این که گشت نسبت وجود دارد و از افراد نسبت آنها را پرسیده و آنها را جریمه میکنند، اصلا صحت نداشت. ما هیچ جریمهای در خیابان مانند جریمههای راهنمایی و رانندگی نداریم، گشتهای امنیت اخلاقی که لباس مخصوص و کارت شناسایی و حکم ماموریت دارند و با ماشین سازمانی هستند، اگر کسی را ببیند که آلودگی صوتی شدید، مزاحمت نوامیس یا کشف حجاب انجام داده و رفتارهای خارج از عرف شرعی به صورت مشمئزکننده و مزاحمت عمومی انجام دهند، مشخصات وسیله نقلیه آنها را یادداشت کرده و یک برگه به آنها میدهند مبنی بر این که بروند به مقر پلیس امنیت اخلاقی که فرآیند توقیف ماشین در پارکینگ پس از بررسی در آنجا انجام میشود. بنابراین نه در خیابان کسی به بازداشتگاه هدایت میشود، نه در خیابان پولی اخذ میشود، نه در خیابان به دنبال اثبات نسبیت افراد هستیم و نه هر کسی به جزمامورین پلیس امنیت اخلاقی حق دخالت مداوم در این کار را دارد. مردم دقت داشته باشند که اگر کسی کارت شناسایی پلیس و حکم ماموریت نداشت و با خودروی پلیس نبود اما تحت این عنوان آنها را تهدید کرد، به اولین پلیسی که در نزدیکی خودشان میبینند یا حتی مامورین راهنمایی و رانندگی مراجعه کنند یا با شماره 110 تماس گرفته و سوءظن خودشان را گزارش بدهند تا دچار تخلفات تحت پوشش مامورین پلیس نشده و از آنها اخاذی صورت نگیرد.
معیدفر: نکتهای که وجود دارد این است که مسوولیتهای اجتماعی از مردم سلب شده و همه کارها به دست نهادها و سازمانهای دولتی سپرده شده است. همانطور که اشاره شد، در جوامع کوچک خود مردم مواظب یکدیگر هستند و کنترل میکنند که اتفاق ناخوشایندی نیفتد. با این که امروز در جوامع بزرگ نمیتوان به آن شکل عمل کرد اما اشکال جدیدتری برای تنظیم روابط اجتماعی و ثبات اجتماعی ایجاد شده که به آنها توجه نکردهایم. ما امروز فکر میکنیم که در شهرهای بزرگ فقط باید از قانون کمک گرفت در حالی که همهچیز قانون نیست و عرف هم نقش مهمی دارد. اگر قانون آن بخش پیدای کوه یخ است، عرف آن بخش عظیم کوه یخی است که دیده نمیشود ولی وجود دارد. انتقاد من این است که ما امروز متاسفانه یک دولت به عنوان بخش اجرایی عظیم داریم و یک خانواده و این میان هیچ چیز دیگری وجود ندارد و جایگاهی برای نهادهای مدنی متصور نیستیم. امروز در کشورهای بزرگ که از ما هم پیچیدهتر و گستردهتر شدهاند، میلیونها نهاد مدنی وجود دارد که به کمک دستگاههای اجرایی آمده و بار عظیم مسوولیت را روی دوش خودشان میگیرند. این نهادهای مردمی که از افراد آسیبدیده هم تشکیل شده در حال فعالیت هستند و در ارتباط با جرایم و آسیبها، این فرصت را پیدا میکنند که در مجلس و دستگاههای دیگر کار کنند و پشتوانهای برای نهادهای دولتی باشند. مردم در جامعه امروز ما اگر برایشان مشکلی پیش بیاید یا شاهد ناهنجاریهایی باشند هیچ کاری از دستشان برنمیآید جز این که به پلیس مراجعه کنند چون جای دیگری نیست که بتوانند به آنجا مراجعه کنند، در حالی که در کشورهای دیگر فرصتهایی هست که افراد بتوانند به آنجا مراجعه کنند و با همکاری با آنها مشکلات را کاهش دهند. الان تشکل اجتماعی وجود ندارد و مردم مثل برادههای آهن از همدیگر جدا هستند.
آمارها نشاندهنده کاهش مزاحمت خیابانی است یا افزایش آن؟
غنیلو: آمارها نشان میدهد این مزاحمتها کاهش داشته است البته به این علت که ارتباط دختر و پسر امروزه نیازی به بوق زدن در خیابان ندارد. امروز با امکاناتی که وجود دارد و تلفن همراه و مخصوصا موبایل تصویری و اینترنت و شبکههای ارتباطی که وجود دارد دیگر نیازی نیست که افراد در خیابان بخواهند کسی را برای حرف زدن پیدا کنند یا برای آشنایی حتما سوارخودرو شده و جلوی پای کسی ترمز کنند و بخواهند سطوح مختلف ارتباط بعدی را برقرار کنند.
راهکارهایی برای ایجاد امنیت بیشتر و کم شدن تعرضها و مزاحمتهای خیابانی وجود دارد؟
غنیلو: یکی از این راهکارها این است که به زنان به ویژه به قشری از زنان که بیشتر در سطح شهر تردد دارند مثلا کارمند یا دانشجو هستند، رفتار حرفهای در صورت برخورد با مزاحمان را آموزش دهیم. یکی از این تکنیکها این است که بدانند اگر مزاحمان را تحقیر یا تحریک کنند آنها به مزاحمتشان ادامه میدهند، التماس کردن هم باعث میشود آنها گستاختر شوند و به انجام اعمالشان اصرار کنند. باید مودبانه اما قاطع به آنها گفت که دست از مزاحمتشان بردارند. اگر هم مزاحمت همچنان ادامه داشته باشد به ویژه اگر مزاحمت فیزیکی باشد باید از پلیس یا از مردمی که در صحنه حاضر هستند کمک خواسته شود ضمن این که مشخصاتی را بردارند که در فرآیند شناسایی مجرم بتوان از آنها کمک گرفت. مورد دیگر هم این است که دادگستری برای مواردی که مربوط به آبرو و جنسیت است، فرآیند تسهیل در رسیدگی را تدارک ببیند و بوروکراسی را تبدیل به استفاده از فناوریهای روز کنیم و لازم نباشد برای هر مرحلهای اشخاص مراجعه کنند بلکه بتوان از پیامک یا اینترنت هم استفاده کرد که افراد ترغیب شوند شکایتهایشان را مطرح کنند و اجرا و اثبات مجازاتها را تسهیل کنیم.
قاسمپور: برای کاهش و مهار تعرضات خیابانی باید به مواردی مانند ایجاد تسهیلات فوری رسیدگی قضایی خصوصاً زمانی که زنان در معرض مزاحمت خیابانی قرار میگیرند اشاره کرد. استفاده از فنآوری در ابلاغ اخطارها به کاهش زمان تکمیل پرونده و تسریع در رسیدگی کمک میکند. در عین حال مسئولین باید به راهکارهای وسیعتر و ملیتر و غیربخشی بیاندیشند. در کلانشهرهایی مثل تهران معماری و مدیریت شهری مثلاً روشنایی خیابانها و در معرض انظار عمومی قرار گرفتن تفرجگاهها و سایر اماکن عمومی که خوشبختانه مورد توجه مدیریت شهری نیز قرار دارد میتواند امنیت بیشتری را برای جامعه برقرار کند که پیامد آن کاهش جرایم خیابانی علیه زنان است.
مردم میتوانند کاری کنند که از بروز این مزاحمتها برایشان پیشگیری شود؟
غنیلو: نکتهای که نباید در این میان به آن بیتوجهی کرد موضوعی است که در حقوق به آن «سهم قربانی» گفته میشود. در هر جامعه عرفی وجود دارد که با رعایت آن میتوان جلوی بسیاری از مشکلات را گرفت. حالا که زنان بیشتر مورد مزاحمتهای خیابانی قرار میگیرند باید از پوشیدن لباسها و انجام حرکاتی که ممکن است باعث شود افراد نگاه نادرستی به آنها داشته باشند جلوگیری کنند. البته حتی اگر قربانی نقش زیادی هم در تولید انگیزه مجرمانه داشته باشد طبق قانون هیچ چیزی از جرم متهم کم نمی کند. ما گزارشهایی هم داریم از افرادی که مزاحم زنانی شدهاند که پوشش خوبی داشتهاند و نمیتوان عدد دقیقی درباره این که چند درصد این قضیه به نقش خود قربانی برمیگردد ارائه داد؛ اما نباید نقش افراد بزهدیده را هم نادیده گرفت. در این که باید با اشخاص متجاوز برخورد شود شکی نیست اما باید افراد به این دقت کنند که سیگنالهای اشتباه نفرستند و کاری نکنند که تصور اشتباهی از آنها در ذهن دیگران به وجود بیاید که بعد به مشکلاتی مانند مزاحمتهای خیابانی منجر شود.
قاسمپور: به عقیده من این نگرش باعث میشود زنان از پیگیری و تعقیب مزاحمین خیابانی منصرف شوند و بگویند اگر ما به کلانتری برویم میگویند خود شما مقصر هستید. به قدری این تفکر که زنان در بروز مزاحمتهای خیانی نقش دارند اشاعه پیدا کرده که زنان از شکایت کردن منصرف میشوند. در موضوعات اخلاقی مخاطب اصلی آسیبهای اجتماعی وقتی زنان قرار میگیرند وارد یک دور تسلسل میشویم. من این را میپذیرم که در هر جرمی باید سهمی هم برای بزهدیده قائل شد اما در مباحثی که با سلامت اخلاقی جامعه و مواردی مانند مزاحمت خیابانی در ارتباط است، نگاه به زنان در اولویت قرار میگیرد در حالی که اگر این نگاه ترویج پیدا کند ظلم مضاعفی به زنان است. اشاعه این نگاه فرصت زیادی را برای مزاحمان ایجاد میکند و باعث میشود که آنها مدعی شوند که تقصیر خود زنان بوده است. نباید زنان را از شکایت و تعقیب این موارد ترساند بلکه باید به آنها جرات داده شود که در صورت بروز چنین مواردی، جامعه و قانون حامی آنها هستند تا مزاحمان با خیال راحت اینگونه اقدامات را انجام ندهند.
مرکز روانشناختی و مشاوره انتخاب
تلفن هماهنگی جهت تعیین وقت قبلی
فرزاد سلحشور 0616-638-0922