همسان همسری و ناهمسان همسری
اینکه زن و شوهر در ازدواج چقدر باید با هم تناسب داشته باشند بین روان شناسان دو تا نظریة مطرح و قوی را داریم.
در این نظریه گفته می شود اگر دختر و پسر با کسی ازدواج کنند که با او سنخیت بالایی دارند (حدود 70 درصد) زندگی خوبی دارند و بیشتر به تفاهم می رسند، زبان هم را بهتر می فهمند بیشتر همدیگر را درک می کنند و از کنار هم بودن بیشتر لذت می برند. در نظریة ناهمسان همسری گفته می شود که اگر خواستید ازدواج کنید با کسی باشد که تناسبات و تشابهاتشان با شما خیلی کم باشد، اگر تو اعتماد به نفس نداری و آدم ضعیف و گوشه گیری هستی با کسی ازدواج کن که خیلی اجتماعی و با اعتماد به نفس باشد.
متاسفانه بیشتر همکاران روانشناس ما معتقد به نظریة ناهمسان همسری هستند. و من هم به جرأت می گویم که همکاران من غلط می گویند. چرا؟ ما آمارهای طلاق را برسی کردیم و دیدیم آمار طلاق در کسانی که به شکل ناهمسان همسری ازدواج کرده اند به شدت بالا است و در میان کسانی که به شکل همسان همسری بوده خیلی پایین است. باید دید آیا آمارهای طلاق با نظریة آنها همسو است؟
ما ازدواج به شکل همسان همسری را توصیه می کنیم. البته در موارد نادری ما به ازدواج ناهمسان همسری توصیه می کنیم. آیا ما می توانیم توصیه کنیم که دو تا سلطه گر با هم ازدواج کنند؟ نه. چون اینها مثل دو تا پادشاه هستند در یک شهر و هر دو می خواهند دستور بدهند و کسی نیست که فرمانبری کند. آیا می شود دو سلطه پذیر با هم ازدواج کنند؟ نه. چون مثل دو تا نوکر هستند در یک روستای بی ارباب. یک سلطه گر در صورتی ازدواج خوبی دارد که با یک سلطه پذیر ازدواج کند. و هر دو از این ازدواج لذت می برند. یکی از دستور دادن و دیگری از مطیع بودن.