پرخاشگری(مشاوره تلفنی09226380616)
پرخاشگری
واژه پرخاشگری به دلیل دو معنای متفاوت که از ریشه لاتین آن ، یعنی aggredi ( به معنای پیش رفتن و نزدیک شدن ) ، حاصل می شود لفظی گیج کننده
است . این واژه ، از یک سو به معنای نزدیک شدن به فرد دیگر برای مشورت یا نصیحت کردن است و از سوی دیگر ، به معنای رایج تر پرخاشگری
یعنی همان توصیفی است که من برای این واژه دارم : » حرکت علیه » یا » حرکت به قصد آسیب رساندن » .
فرد پرخاشگر احساسات ، خواسته ها و ...
عقایدش را از طریق آسیب رساندن به دیگران ابراز می کند . او ، تقریبا همیشه ، برنده بحث است . گاه به نظر میرسد که فرد پرخاشگر » دچار احساس حقارت » است .
ممکن است با صدای بلند صحبت کند و بد دهن ، بی شرم یا مسخره کننده باشد . ممکن است با منشی ها و پیشخدمت ها ، به خاطر خدمات نامناسب آنان ،
دعوا کند و ممکن است بر زیر دستان و اعضای خانواده اش تسلط داشته باشد و اصرار کند که در مورد بخش های مهم یک گفتگو ، حرف آخر را او بیان
کند .
شخص پرخاشگر مایل است که بر دیگران غالب باشد . دیدگاه او این است که : »این ، آن چیزی است که من می خواهم ؛ چیزی که تو می خواهی ، اهمیت کمتری دارد – یا اصلا مهم نیست .
کارولینا ماریا دوخسوس زنی که در یکی از زاغه های برزیل ، گرفتار فقر شده بود کتاب دردناکی نوشت که در آن به پرخاشگری بسیاری از ثروتمندان حمله کرد : » آنچه من علیه آن شوریده ام ، طمع مردانی است که مرداندیگر را چنان می فشارند که گویی ، پرتقالی بیش نیستند .
پرخاشگر کسی است که می کوشد نیازهای خود را ، حتی به قیمت آسیب رساندن به دیگران ، ارضاء کند . بخش قابل توجهی از جمعیت را افراد پرخاشگر تشکیل می دهد . چرا ؟ حداقل ، تا حدی به این دلیل کهپرخاشگری آنان ، برایشان نتایج خوبی را به دنبال داشته است . پرخاشگری سه پیامد اساسی دارد که تا حدی با یکدیگرمرتبط هستند . افراد پرخاشگر ، احتمالا به خواسته های مادی و اهداف مورد نظر خود و دیگران کنترل قابل توجهی دارند .
در جامعه ما ، شخص پرخاشگر مستعد جستجو و رسیدن به همه چیزهایی است که آنها را می خواهد . او ، در مقایسه با فرد سلطه پذیر ، اغلب ، به ذخیره بیشتری را مایملک دنیوی دست می یابد و می خواهد مطمئن شود که نیازهای مادی اش ارضاء می شوند . برای بسیاری از ما که به سختی می کوشیم تا خرج و دخل خود را متعادل کنیم ، این فایده پرخاشگری جاذبه کمی ندارد .
به نظر می رسد که فرد پرخاشگر ، در مقایسه با فرد مطیع تر ، توانایی بیشتری برای دفاع از خود دارد . پرخاشگر بودن ، در طول قرنها ، با بقای فیزیکی پیوند خورده است . در جامعه ای که مشخصه آن خصومت ، مبارزه و رقابت افسار گسیخته است ، فرد پرخاشگر کمتر آسیب پذیرخواهد بود . توماس هنری هاکسلی ، زیست شناس انگلیسی قرن نوزدهم که نظریه تکامل چالز داروین را رواج ( و تا حدی نیزتغییر )داده ، گفته است مبارزه مخرب ، در دنیای حیوانات شایع تر است و پیوسته ، قوی ترین ، زرنگ ترین و مکارترین [ حیوان ] زنده می ماند تا روزی دیگر را به مبارزه بگذراند .
مردم ، با توجه به وضعیت رفاهی خوب فعلی ما ، زنده می مانند مگر آن که بیماری ، آن هم اغلب در سنین پیری ، آنان را از پا در آورد . اما در رقابت میان شرکت ها یا افراد برای کسب موقعیت های محوری در صنعت ، دولت و یا حتی موسسات غیر انتفاعی مانند کلیسا ، افراد پرخاشگر موفق تر بوده و حداقل در کوتاه مدت دوام بیشتری می آورند . به نظر می رسد که در مقایسه با سلطه پذیری ، به پرخاشگری سود سخاوتمندانه تری تعلق می گیرد .
فرد پرخاشگر ، معمولا بسیار کنترل کننده است . او از طریق جاذبه ای جادویی ، و یا کاربرد آشکار زور ، دیگران را کنترل می کند . او دیگران را وادار می سازد که دستوراتش را انجام دهند . اوضاع بر وفق مراد اوست و او در شکل دادن به سرنوشت خویش بسیار فعال است . این کنترل ، برای افراد پرخاشگری ، بسیار ارزشمند تلقی می شود .
مضرات پرخاشگری
پرخاشگری ، پیامدهای منفی بالقوه و متعددی دارد . این پیامدها شامل ترس ، تحریک پرخاشگری متقابل ، از دست دادن کنترل ، احساس گناه ، دورشدن از صفات انسانی ، بیزاری از مردم ، کاهش سلامتی و ایجاد جامعه ای است که زندگی را بسیار خطرناک می سازد و این خطر حتی زندگی راحت و ایمن فرد پرخاشگر را نیز تهدید می کند .
یکی از پیامدهای پرخاشگری افزایش ترس است . بسیاری از مردم ، نه به دلیل قوی بودن که بیشتر به دلیل احساس ضعف ، رفتاری پرخاشگرانه دارند . این رفتار پرخاشگرانه ، خود ، دشمنانی را پدید می آورد که در نهایت ، آنان را آسیب پذیرتر و ترسوتر می سازد .
ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا و نزدیک ترین مشاورانش ، اغلب اقدام به پرخاشگری می کردند . ماجرای واترگیت و دیگر رسوایی های کاخ سفید ، همان طور که جان میچل ، دادستان پیشین نشان داده است ، آن قدر که از ترس از کنترل خارج شدن اوضاع ریشه می گرفت از اعتماد به قدرت ناشی نمی شد . به گفته چارلز کالسون ، مشاور مخصوص اسبق کاخ سفید ، نکته ای که در مورد واترگیت کاملا به غلط درک شده است ، آن است که همه فکر می کنند افراد پیرامون رئیس جمهور ، سرمست از احساس قدرت بودند .. .اما ..[ در واقع ، همه آنان ] مملو از احساس عدم امنیت بودند و این احساس عدم امنیت ، به نوعی بدگمانی یا پارا نویا منجر شد . ما به جملاتی که علیه ما مطرح می شد و بسیاری از موارد دیگر ، واکنش شدیدی نشان می دادیم .
دومین پیامد منفی پرخاشگری ، با مورد نخست ارتباط دارد . پرخاشگری ، ضد خود را پدید می آورد و نابودی خود را تسهیل می کند . ما اغلب ، از شرکت کنندگان کارگاه های آموزشی مهارت های ارتباطی خود می پرسیم با افرادی که نسبت به آنان به شکلی مقتدرانه ( پرخاشگرانه ) رفتار کرده اند ، چگونه برخورد کرده اند . روش هایی که آنان ( و افراد دیگر ) برا ی مقابله با رفتار پرخاشگرانه به کار می برند به طور معمول شامل مواردی چون مقاومت ،سرزنش ، نافرمانی ، خرابکاری ، مقابله به مثل ، متحد شدن [ با افراد دیگر ] ، دروغگویی و سرپوش گذاردن [ یا پنهانکاری ] می شود .
خردمندان ،قرن ها در مورد توان بالقوه پرخاشگری ، برای انهدام فرد پرخاشگر اظهار نظر کرده اند . کتاب قدیمی استر ،داستان وزیر بسیار پرخاشگر و مقتدر ایرانی ، هامان را نقل می کند که در دوره ای از زندگی ، مهم ترین هدف او ، کشتن مردخای بود . کسی که تنها گناهش آن بود که به اندازه کافی ، پیش پای هامان به خاک نمی افتاد . هامان دستور داد تا چوبه دار عظیمی برای اعدام عامل نارضایتی اش ساخته شود . اما سرانجام ، خود او بر داری آویخته شد که برای کشتن مرخای برپا کرده بود .
سومین احتمال در رفتار پرخاشگرانه آن است که اغلب به از دست رفتن کنترل منجر می شود . این مورد ، همچون بسیاری دیگر از اشکالات رفتار پرخاشگرانه و یا سلطه پذیرانه ، تناقض آمیز است ، زیرا رفتارپرخاشگرانه مقداری از کنترل فرد را بر زندگی خود و دیگران فراهم می کند . با وجود این و از سوی دیگر ، اعمال کنترل بر زندگی افراد دیگر ، آزادی خود فرد را نیز محدود می سازد . اگر من از طریق پرخاشگری فعالیت شما را کنترل کنم ، نظارت بر شما وقت و انرژی مرا خواهد گرفت ، که این نوعی از بندگی خود – تحمیل شده را به وجود می آورد . کنترل کردن شدید دیگران ، تقریبا به همان اندازه ناگوار است که فردی بخواهد خود را در اختیار دیگران قرار دهد تا زندگی او را کنترل کنند . فرانسیس بیکن در قرن شانزدهم ، راجع به این وضعیت تناقض آمیز چنین نظر می دهد : » میل به کسب قدرت و از دست دادن آزادی ، تمایلی عجیب است » .
احساس گناه ناشی از سوءاستفاده فرد پرخاشگر از قدرت ، دیگر پیامد ناخوشایند پرخاشگری است . اگر چه ممکن است حساسیت فرد پرخاشگر نسبت به گرفتاری دیگران ، کند تر از افراد عادی ظاهر شود ، اما او به ندرت دچار چنان نقص وجدان و فقدان رحم و شفقتی است که با وجود بسیاری از رفتارهای سلطه جویانه اس ، از عذاب های احساس گناه در رنج نباشد .
به علاوه پرخاشگری ، موجب دور شدن فرد پرخاشگر از صفات انسانی می شود . همه ما برای عشق ورزیدن به مردم و استفاده از اشیاء آفریده شده اطم . اما در افراد پرخاشگر ، تمایل شدیدی برای عشق ورزیدن به اشیاء و استفاده از مردم به چشم می خورد . وقتی که فردی از فردی دیگر استفاده می کند در واقع ، با او به مثابه یک شیئ رفتار کرده است و گفته می شود که او را تبدیل به شیئ کرده است . به گفته جرج باچ و رونالد دویچ وقتی که کسی از یک شخص دیگر شیئی می سازد ، خود را نیز به شیئ تبدیل می کند . شخصیت فرد پرخاشگر ، با هر عمل پرخاشگرانه ای افت می کند زیرا هر گاه که او به خویشتن فرد دیگر تجاوزمی کند ، خود را خوار و خفیف می سازد .
ششمین پیامد پرخاشگری ، احساس بیگانگی و دوری از دیگران است . افراد پرخاشگر برای خود وضعیتی دو سر کور خلق می کنند . آنان برای کسانی که می توانند آنها را مطیع سازند احترام قائل نیستند و پیوسته از روابط عمراه با بردباری و مساوات می ترسند . مطالعه در رفتار فردریک کبیر پادشاه جنگ طلب قرن هیجدهم پروس ، این وضع را تایید می کند . او به افراد زیر سلطه اش می گفت : اطاعت کنید .
اما قبل از مرگش ، به شکلی کنایه آمیز گفت : « از فرمان دادن به بردگان خسته شده ام » . بسیاری از افراد چون همسران سلطه جو ، پدر و مادر دیکتاتور ، معلمان کنترل کننده و مدیران پرخاشگر نیز مانند
فردریک کبی ر درمی یابند که رابطه داشتن و کارکردن با افرادی که زیر سلطه آنان هستند ، بسیار ناامید کننده و ناگوار است .
همچنین ، پرخاشگری از میزان عشق طرف مقابل می کاهد . فرد زیر سلطه ، سرانجام ، احساس دوری از فرد پرخاشگر را ، به عنوان یکی از پیامدهای تحت کنترل بودن تجربه می کند . آدولف هیتلر نیز ،
همچون بسیاری از افراد پرخاشگر ، انسانی تنها بود که خود نیز علی رغم وجود میلیون ها نفری که در اوج قدرت او ، هورا می کشیدند ، از این تنهایی مطلق آگاه بود . آلبرت اسپیر ، یکی از ملازمان ارشد
هیتلر گزارش می دهد که فوهر به او می گفت پس از بازنشستگی نهایی خود ، خیلی زود فراموش خواهد شد . اسپیر ، گفته های هیتلر را چنین خلاصه می کند :
هر گاه که مشخص شود قدرت در دست جانشین من است ، مردم به سرعت به سمت او خواهند رفت ….همه مرا ترک خواهند گفت . او ، در حالی که با این عقیده مشغول صحبت بود ، با قدری دلسوزی به حال
خود ،ادامه داد » شاید یکی از ملازمان قبلی من ،گاه به ملاقاتم بیاید . اما نمی توانم روی چنین چیزی حساب کنم . به جز فرولین براون ، هیچکس را با خود نخواهم برد . فرولاین براون و سگم . تنها خواهم بود . چرا بایدکسی ، داوطلبانه ، برای مدت زمانی طولانی د رکنار من باشد ؟ دیگر ، هیچ کس به من توجه نخواهد کرد . آنان ، همه ، در پی جانشین من خواهند رفت . و فقط شاید سالی یک بار ، برای روز تولدم ، به نزد من بیایند » .
همه افراد پرخاشگر ، مرتکب آن نوع شرارت هایی که هیتلر شده بود نمی شدند . برخی افراد به دلایل مناسبی پرخاشگر هستند ، اما آنان هم در روابط انسانی خود بهای سنگینی می پردازند . به قول شخصی ،
» من عاشق اصلاحات هستم اما از مصلحان متنفرم » .
همچنین ، پرخاشگری می تواند به سلامت خود فرد نیز آسیب جدی وارد سازد . تشکیل لخته در سرخرگ های قلب یکی از مرگبارترین بیماری های عصر ما می باشد ، بیشترین قربانیانش را از میان افراد پرخاشگر می گیرد .
دیگر پیامد منفی رفتار پر خاشگرانه آن است که پرخاشگری ، برای همه مردم ، اجتماعی نا امن به وجود می آورد . پرخاشگری رایج در جامعه ما ، حتی لذت بردن از چیزهای ساده ای را نیز ، که زمانی برای ما بسیار پیش پا افتاده و عادی محسوب می شدند ، به شکلی فزاینده خطرناک کرده است . قدم زدن در پارک به هنگام غروب ، ترک موقتی وسایل در اماکن عمومی و یا ترک منزل برای رفتن به تعطیلات و شب ها شرکت در جشن ، فقط معدودی از چیزهای خوشایند عادی انسان است که دیگر نمی توان بدون برنامه ریزی قبلی برای محافظت یا دفاع از خود ، از آنها لذت برد . در اواخر قرن بیستم ، وقتی با مسائل بسیار جدی مواجه می شویم ، ممکن است آن قدر بر روی زمین دوام نیاوریم که بتوانیم آنها را حل کنیم ، مگر آن که یاد بگیریم با پرخاشگر بودن انسانی خود کنار آئیم .
مرکز روانشناختی و مشاوره انتخاب
تلفن هماهنگی جهت تعیین وقت قبلی:
فرزاد سلحشور 0616-638-0922